تفکرات سه بعدی

بریده هایی از درگیری های ذهنی خودم با خودم و جامعه + علایق + بقیه این چیزا

تفکرات سه بعدی

بریده هایی از درگیری های ذهنی خودم با خودم و جامعه + علایق + بقیه این چیزا

پاسخ به نظرات:

 

اول از کسایی که در پست آخر نظر دادن و من اون پست رو پاک کردم خیلی معذرت می خوام. ظاهرا اون پست رو خیلی با عصبانیت نوشته بودم. مجبور شدم پاکش کنم.

 

معمولا عادت دارم که در مورد کامنتایی که برام میزارند فکر کنم و اگر بتونم جواب بدم.

 

سعید جون! مرسی که سرزدی ولی بیخیال شو ما هم یکی هستیم دیگه اینقدر پاپی نشو! همینجوری قبولمون کن.

 

صنم جان! مرسی از بابت کامنتهات ولی اینقدر من رو لوس نکنی بهتره! چون یه روز میبینی که اونقدرا هم ... نیستیم . در مورد پست ارتباط که گفته بودی اینم یکی از ویژگی هاست ممنونم. ولی همین چند کلمه ساده هم به بعضیا بر خورده بود. ضمنا ما فعلا نه گوزن هستیم نه سنگ پشت ظاهرا هلو هستیم ولی چه جوری رو فقط تو میدونی !!!

 

مونلایت! تو هم که میگی توان درکش هم نیست توان گفتنش هم نیست. پس چرا خیلیا نمیزارند این احساس رو بهشون انتقال داد.

 

مسی جون که همیشه با من بودی! بازم شانس آوردیم که تو زمون آدمای نخستین نبودی وگرنه الان ما هیچی نداشتیم به هم بگیم جز اینکه بشینیم زل بزنیم تو چشمای هم. ولی خداییش خیلی خوشکل تر بود. اونوقت یه چشمک خدا میدونه چی معنی داشت؟

 

صبا خانوم! یه مدتیه پیدات نیست امیدوارم که شاد و خوش سالم باشی. همیشه منتظر نظراتت هستم. هر کجا که باشی.

 

anubis  مرسی که سر زدی! مسئله اینه که همه ما میدونیم که توقع بیجا نباید داشت ولی وقتی که پای عمل میرسه واویلا!

 

جناب م اتساین تو این مدت همیشه تو وبلاگم حضورت رو احساس کردم. حتی تو پستی که نوشتم و پاکش کردم هم کامنت گذاشته بودی! اول اینکه این وبلاگ هیچ قابلی نداره و متعلق به همه دوستانه! در جواب سوالتون باید بگم که صنم و وبلاگ سرگردون ساده از این وبلاگ جدا هستند هر چند روح صنم هست که این وبلاگ رو میجرخونه. چرا می خوای طرز فکرت رو عوض کنی به خودت مربوطه ولی هر کاری از دست ما بر بیاد برات انجام میدیم. هر چند خیلی کوچیکتر از این حرفا هستم. شعر خیلی قشنگی هم تو واسم نوشته بودی. ایمیلت رو هم سعی کردم بخونم ولی فرمتش قابلیت خوندن توی Gmail نداشت شرمندم. واست به ID یاهو OFF زدم. امری بود در خدمتیم. در مورد قالب وبلاگ هم خیلی دلم میخواد یه قالب مناسب با محتویات این وبلاگ بسازم ولی اصلا وقت نمیکنم. از عدم وجود نظم در پست دادن ها میتونی بفهمی که خیلی وقت کمی دارم. از بابت اون دوتا گل سرخ هم ممنون

ولی هدفم از ساختن وبلاگ روز اول این بود که تفکرات و اندیشه هایی رو که پشت اسمم قایم کردم و همیشه مخفی بوده رو اینجا بیان کنم. در حقیقت خود خودم را از سانسور شدن نجات بدم، ولی نشد این کار رو انجام بدی. چون اونقدر آدمای آشنا به این وبلاگ سر میزنند که دیگه اگه بخوام بدون سانسور بنویسم هیچی از خودم نمیمونه. البته سو تفاهم نشه اونقدرا هم پشت نقاب نیستم بیشتر دوستام از همه زندگیم خبر دارند.

نظرات 1 + ارسال نظر
م اتساین چهارشنبه 4 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 06:40 ب.ظ

سلام امیدوارم به جواب مطالب قبلی رسیده باشید
من از این وبلاگ خیلی دیدن می کنم چون واقعاْ به جواب حرفام رسیدم و بازم از این وبلاگ دیدن می کنم چون اینجور که معلومه حرفاتون از ته دله و من هم می خوام با شما بیشتر مشاوره یا همون درد دل به گفته خودمون کنم و می خوام که منو در انحام این امور راهنمایی کنید و اگه از دست من هم ور بیاد من هم شما را تا حد کوچکی راهنمایی می کنم
البته شاید من کوچکتر از این حرفا باشم که بخواسته باشم شما را راهنمایی کنم یا با شما درد دل کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد