تفکرات سه بعدی

بریده هایی از درگیری های ذهنی خودم با خودم و جامعه + علایق + بقیه این چیزا

تفکرات سه بعدی

بریده هایی از درگیری های ذهنی خودم با خودم و جامعه + علایق + بقیه این چیزا

The 2006 calendar in full

Bahrain 12 March
Malaysia 19 March
Australia 2 April
San Marino 23 April
Europe 7 May
Spain 14 May
Monaco 28 May
Great Britain 11 June
Canada 25 June
United States 2 July
France 16 July
Germany 30 July
Hungary 6 August
Turkey 27 August
Italy 10 September
Belgium 17 September
Japan 1 October
China 8 October
Brazil* 22 October

تشکر از بلاگ اسکای

همیشه اعتقاد داشتم که بلاگ اسکای بهترین سیستم وبلاگ رو ارائه میکنه. حتی قبل از اینکه بلاگ اسکای بیاد هم از پرشین بلاگ خوشم نمیومد و از BlogSpot استفاده میکردم. هرچند که بلاگ اسکای خدماتی مثل وبلاگ گروهی رو ارائه نمی کرد ولی من خیلی ازش لذت میبردم.

به تمامی دوستان در بلاگ اسکای تبریک میگم و ازشون تشکر میکنم.

عید سعید فطر مبارک.

آرزوی قبولی عبادات و روزه های همگی عزیزان از درگاه باری تعالی

تفکرات سه بعدی

نام: زوربا

نام خانوادگی: بی مفهوم

محل تولد: ایران

جرم: تفکر لاقید و شرط

محکومیت: تحمل نگاه های دیگران

مدت محکومیت : 22 سانتیمتر ...

گلبرگ

این شعر قشنگ رو یکی از دوستام به اسم گلبرگ فرستاده منم گذاشتمش تو وبلاگ تا شما نظراتتون رو واسم بفرستید.

شب است و سکوت و تنهایى و عشق

دلم گرفته
دلم آنقدر گرفته که تنهایى بدجورى عذابم مى دهد
دلم مى خواهد بنویسم
از خودم
از تو
از سکوت
از عشق
احساس مى کنم چهارده سال از دورى من و تو گذشته است
دلم چقدر برایت تنگ شده
براى دیدنت
براى انتظارت
براى عشقت
و شاید
براى لحظه ى جدایى ات از من و از قلبم
...
من در وجود تو محو شده ام
گاهى وقتها که دلم از دوریت مى گیرد و فریاد نمى زند
به قاب عکس خودم روى دیوار مى نگرم
چون وجود و هستى من از آن توست
و ساعتها با تو حرف مى زنم
و درد دل مى کنم
و اشک مى ریزم
و گاهى وقتها هم که حسابى دلم مى گیرد
آرام مى گویم:
دوستت دارم.
مبادا کسى از پشت دیوار صدایم را بشنود
و
روى لبهایم در قاب عکس لبخند مى نشیند
و تو مى خندى
اما نمى گویى که تو هم دوستم دارى
فقط لبخند مى زنى
فقط لبخند
...
هنوز هم دوستم دارى؟!...
...
امروز
وقتى که باز با تو در قاب عکسم درد دل مى کردم
نمى دانم چه گفتم که تو اخم کردى
من فقط گفتم""برگرد""
حرف بدى زدم؟
درست است که تو نرفته اى که برگردى ولى
حالا که من نمى توانم برگردم تو بیا
بیا و آنوقت مرا هم با خودت ببر
هر جا که دوست دارى
حتى به برزخ
مى آیى؟!...
بگو که مى آیى...
...
باز هم تو را در قاب عکس روى دیوار مى بینم
دستهایت را زیر چانه ات گذاشته اى و خیره به چشمهایم مى نگرى
مى خواهى چیزى بگویى؟!...
خب بگو...
"..................."
وقتى دلم برایت تنگ مى شود و با قاب عکس روى دیوار هم نمى توانم درد دل کنم
خاطرات روزانه اى را که هرگز برایم ننوشتى مى خوانم
و دلم بیشتر مى گیرد
چون در خاطراتت زندگى گم شده است
و تو
سعى هم نمى کنى آن را بیابى
...
عجیب دلواپس تو هستم
دلواپس قلبت
مواظب خودت و قلبت باش
خودت بیشتر از قلبت.
با اینکه از من دورى اما
مى دانم که خوشبخت ترین دختر دنیایم
حتى اگر مجبور باشم تا ابد از تو دور بمانم
رؤیاى تو هم خوشبختى است
آوردن نامت هم افتخار است
...
خدایااااااااااااااااااااا
مُردم از تنهایى............
حرف آخر
دوستت دارم...

گلبرگ 

تعلق

یک ماژیک قرمز برداشتم، روی بازوم به یاد تو یه گل قرمز کشیدم، ابجی کوچیکه گفت خیلی خوشکل شده.

شروع کردم به نوشتن اسمت روی تنم همه جا رو نوشتم. رسیدم به سینه م اسمت رو نوشتم رو قلبم، ولی پاک شد. دوباره و دوباره نوشتم ولی هر دفعه پاک شد. ترسیدم گفتم چرا پاک میشی قلبم به صدا در اومد و گفت : اینجا مال تو نیست و تو حق نداری چیزی روش بنویسی!

گفتم: اینجا خونه کیه!؟

وقتی اسم تو رو از قلبم شنیدم، خیالم راحت شد که دیگه جایی از من نیست که به تو تعلق نداشته باشه!

پاسخ به نظرات:

 

اول از کسایی که در پست آخر نظر دادن و من اون پست رو پاک کردم خیلی معذرت می خوام. ظاهرا اون پست رو خیلی با عصبانیت نوشته بودم. مجبور شدم پاکش کنم.

 

معمولا عادت دارم که در مورد کامنتایی که برام میزارند فکر کنم و اگر بتونم جواب بدم.

 

سعید جون! مرسی که سرزدی ولی بیخیال شو ما هم یکی هستیم دیگه اینقدر پاپی نشو! همینجوری قبولمون کن.

 

صنم جان! مرسی از بابت کامنتهات ولی اینقدر من رو لوس نکنی بهتره! چون یه روز میبینی که اونقدرا هم ... نیستیم . در مورد پست ارتباط که گفته بودی اینم یکی از ویژگی هاست ممنونم. ولی همین چند کلمه ساده هم به بعضیا بر خورده بود. ضمنا ما فعلا نه گوزن هستیم نه سنگ پشت ظاهرا هلو هستیم ولی چه جوری رو فقط تو میدونی !!!

 

مونلایت! تو هم که میگی توان درکش هم نیست توان گفتنش هم نیست. پس چرا خیلیا نمیزارند این احساس رو بهشون انتقال داد.

 

مسی جون که همیشه با من بودی! بازم شانس آوردیم که تو زمون آدمای نخستین نبودی وگرنه الان ما هیچی نداشتیم به هم بگیم جز اینکه بشینیم زل بزنیم تو چشمای هم. ولی خداییش خیلی خوشکل تر بود. اونوقت یه چشمک خدا میدونه چی معنی داشت؟

 

صبا خانوم! یه مدتیه پیدات نیست امیدوارم که شاد و خوش سالم باشی. همیشه منتظر نظراتت هستم. هر کجا که باشی.

 

anubis  مرسی که سر زدی! مسئله اینه که همه ما میدونیم که توقع بیجا نباید داشت ولی وقتی که پای عمل میرسه واویلا!

 

جناب م اتساین تو این مدت همیشه تو وبلاگم حضورت رو احساس کردم. حتی تو پستی که نوشتم و پاکش کردم هم کامنت گذاشته بودی! اول اینکه این وبلاگ هیچ قابلی نداره و متعلق به همه دوستانه! در جواب سوالتون باید بگم که صنم و وبلاگ سرگردون ساده از این وبلاگ جدا هستند هر چند روح صنم هست که این وبلاگ رو میجرخونه. چرا می خوای طرز فکرت رو عوض کنی به خودت مربوطه ولی هر کاری از دست ما بر بیاد برات انجام میدیم. هر چند خیلی کوچیکتر از این حرفا هستم. شعر خیلی قشنگی هم تو واسم نوشته بودی. ایمیلت رو هم سعی کردم بخونم ولی فرمتش قابلیت خوندن توی Gmail نداشت شرمندم. واست به ID یاهو OFF زدم. امری بود در خدمتیم. در مورد قالب وبلاگ هم خیلی دلم میخواد یه قالب مناسب با محتویات این وبلاگ بسازم ولی اصلا وقت نمیکنم. از عدم وجود نظم در پست دادن ها میتونی بفهمی که خیلی وقت کمی دارم. از بابت اون دوتا گل سرخ هم ممنون

ولی هدفم از ساختن وبلاگ روز اول این بود که تفکرات و اندیشه هایی رو که پشت اسمم قایم کردم و همیشه مخفی بوده رو اینجا بیان کنم. در حقیقت خود خودم را از سانسور شدن نجات بدم، ولی نشد این کار رو انجام بدی. چون اونقدر آدمای آشنا به این وبلاگ سر میزنند که دیگه اگه بخوام بدون سانسور بنویسم هیچی از خودم نمیمونه. البته سو تفاهم نشه اونقدرا هم پشت نقاب نیستم بیشتر دوستام از همه زندگیم خبر دارند.