تفکرات سه بعدی

بریده هایی از درگیری های ذهنی خودم با خودم و جامعه + علایق + بقیه این چیزا

تفکرات سه بعدی

بریده هایی از درگیری های ذهنی خودم با خودم و جامعه + علایق + بقیه این چیزا

احوال دل

خواهی که روشنت شود احوال سر عشق

از شمع پرس قصه، ز باد صبا مپرس

 

هیچ آگهی ز عالم درویشیش نبود

آنکس که با تو گفت که درویش را مپرس

 

از دلق پوش صومعه نقد طلب مجو

یعنی ز مفلسان،  سخن کیمیا مپرس

 

در دفتر طبیب خرد باب عشق نیست

ای دل به درد خو کن و نام دوا مپرس

 

نقش حقوق خدمت و اخلاص و بندگی

از لوح سینه محو کن و نام ما مپرس

 

ما قصه سکندر و دارا نخوانده ایم

از ما بجز حکایت مهر و وفا مپرس

 

حافظ رسید موسم گل، معرقت مخوان

دریاب نقد عمر و ز چون و چرا مپرس

نظرات 6 + ارسال نظر
صبا پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 01:19 ب.ظ

با درد صبر کن که دوا می فرستمت

امیر شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 07:44 ب.ظ http://pws.blogsky.com

سلام امیدوارم این متن یه جور به مبارزه طلبیدن نباشه! چون دیگه نمی خوام جلو تو هم کم بیارم. در مورد ‏متن هم ‏بعدا کامنت میزارم.... !‏

[ بدون نام ] چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 10:57 ق.ظ

یه روز نوشتی وقتی مینویسی که بزرگ بشی

گویا این روزها رشدت کم شده

یه کم به خودت برس

مسی پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 07:18 ب.ظ

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند
دردم نهفته به ز طبیبان مدعی
باشد که از خزانه غیبش دوا کند
.....

صنم سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 11:40 ق.ظ http://freelife.blogsky.com

ما خیلی وقته که به درد خو کردیم و حکایتی جز مهر و وفا نداریم....

[ بدون نام ] شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1384 ساعت 07:14 ب.ظ

یه روز یکی بهم گفت : برای تموم کردن بهانه ای لازم نیست
حالا دارم باور میکنم
بهانه ای لازم نیست ...
اما حتمن نشانه ای هست ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد