-
مصاحبه
سهشنبه 29 اسفندماه سال 1385 13:41
س- نام؟ ج – حسام -لقب؟ - متفاوت. -سابقه آشنایی شما با کامپیوتر و اینترنت؟ - کار با کامپیوتر رو درست یادم نمیاد ولی اینترنت رو اینجوری یادمه که تابستون سال 79 یا 80 استفاده میکردم و جدی ترین استفاده ام هم زمانی بود که نتایج کنکور سال 80 به صورت اینترنتی اعلام شد. - میزان تحصیلات؟ - فارغ التحصیل رشته مهندسی کامپیوتر...
-
دیگری
یکشنبه 1 بهمنماه سال 1385 12:18
پس این دیگری کیست که وابستگی ام به آن بیش از پیوندم با خویشتن است. چون حتی وقتی که هویت خویش را می پذیرم باز اوست که آشفته ام می کندم. پ.ن هر مهمانی یه روز تموم میشه.
-
تغییر مکان
چهارشنبه 26 مهرماه سال 1385 21:16
سلام به دوستانی که همیشه همراه من بودند. خیلی ساده بگم من از این وبلاگ اسباب کشی کردم و مهمون صنم شدم. از این به بعد میتونید اونجا مطالبم رو بخونید. http://freelife.blogsky.com
-
نه
یکشنبه 19 شهریورماه سال 1385 14:13
هر شب ساعت نه روزی هزار بار خود را مینگری، میدانی که باید کاری را انجام دهی، ساعت نه شب است جلو کیوسک تلفن ایستاده ای، می دانی که می خواهی تلفن بزنی، می دانی کجا، ولی خجالت میکشی، ساعت نه است، از وقتی که شنیده ای که به حسابت پول ریخته شده، ترست چند برابر شده، یه کسی، یه چیزی، یه حسی، بهت میگه شاید این یه تصفیه حساب...
-
پنج فرصت برای عاشقی
پنجشنبه 8 تیرماه سال 1385 09:29
فرصت اول: چیزی را می خواهم بنشانم بر لبانت که نامش را نمی توانم بیاورم بر لب هر چند بر لبانم بوده پیوسته و بهار هر سال..............اینطور می رسد به ما با پایی که پیش گذاشته و دستی که پس می کشد.... فرصت دوم: اگر از نو بخواهم برویانم دشت را تو می رویی و اگر نباشی تو میدانم که نمی رویند حتی انبوه موهایم بعد از آنکه...
-
کوته نوشت ۱
سهشنبه 6 تیرماه سال 1385 18:50
امروز برای تو تلفن زدم و کلی دلداریت دادم که هیچ اتفاقی نمی افته. ولی می دونم که حرفم رو باور نکردی
-
ابریشم موهات
دوشنبه 1 خردادماه سال 1385 22:38
وقتی چشمات رو باز میکنی منو میبینی که دارم با ابریشم موهات بازی میکنم. و دستم رو روی گونه هات میکشم. بهم لبخند میزنی منم با یه لبخند بهت جواب میدم. دارم کلمات رو تو ذهنم جابجا میکنم. هیچ وقت یاد نگرفتم که جمله های قشنگ بسازم. خیلی حرفا هست که میخوام بهت بگم ولی نمیدونم چه جوری از وسط این توفان مغزی، کلمات مناسب رو...
-
نام این کتاب چیست؟
سهشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1385 16:50
شما در درک اختیاراتتون دچار سو تفاهم شده اید آقای "اندرسن". شما گمان می کنید که در این شرکت موردی استثنایی هستید و قوانین در مورد شما صدق نمی کند. ----------------------------------------------------------------------- محمدبن جریر طبری که در اواخر قرن سوم هجری تفسیری بر قرآن نوشته است بدون مناسبت در ذیل آیه ٢٣ سوره...
-
گاو
یکشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1385 10:20
متن زیر رو چند سال پیش توی اینترنت و دیدم. چند روز تصادفا پیداش کردم. گذاشتم اینجا تا شما هم بی نصیب نمونید. سوسیالیسم : دو گاو دارید. یکی را نگه میدارید. دیگری را به همسایه خود می دهید. کمونیسم : دو گاو دارید. دولت هر دوی آنها را میگیرد تا شما و همسایه تان را در شیرش شریک کند. فاشیسم : دو گاو دارید. شیر را به دولت...
-
سیب سرخ ...
چهارشنبه 9 فروردینماه سال 1385 16:22
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیده ام باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گامهای تو تکرار کنان میدهد آزارم و من اندیشه...
-
هدیه ای به من
پنجشنبه 25 اسفندماه سال 1384 12:35
اگر اشتباه نکنم سیزدهم اسفند بود که یکی از دوستان هدیه ای به من داد. هر چند هیچ گاه نفهمیدم که مناسبت این هدیه چی بوده؟ اون هدیه کتاب ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد اثر پائولو کوئلیو بود. ولی تفاوتی که بادیگر هدیه ها داشت این بود که جای جای این کتاب و زیر خیلی از جمله ها خط کشیده شده بود. و در ابتدای این کتاب جملاتی...
-
احوال دل
چهارشنبه 3 اسفندماه سال 1384 00:12
خواهی که روشنت شود احوال سر عشق از شمع پرس قصه، ز باد صبا مپرس هیچ آگهی ز عالم درویشیش نبود آنکس که با تو گفت که درویش را مپرس از دلق پوش صومعه نقد طلب مجو یعنی ز مفلسان، سخن کیمیا مپرس در دفتر طبیب خرد باب عشق نیست ای دل به درد خو کن و نام دوا مپرس نقش حقوق خدمت و اخلاص و بندگی از لوح سینه محو کن و نام ما مپرس ما قصه...
-
دیدار
شنبه 3 دیماه سال 1384 15:31
وقتی که بدن جولانگاه یک دست میشود، نمیدانی که این حرکت ناموزن بر روی بدن در جهت ارضای نیازیست یا اغنای کنجکاوی از پس قرنها سکوت! تمنای خواستن را می توان در چشمان پرسشگرش هنگام التماس نوک انگشتان از گونه هایت دید. حرکت ناشیانه لب بر روی لبانت که حاکی از اعتماد فراوانست در خالی کردن خود از هر گونه تکلف و غرور یا نشانی...
-
تولد من
سهشنبه 22 آذرماه سال 1384 11:42
به اطلاع تمامی ملت غیور می رساند که امروز روز تولد اینجانب میباشد. و پست قبلی مبنی بر اینکه روز تولدم بوده مجعول است. با سپاس. به کوری چشم دشمنان ---- کسانی که در پست قبل نظراتی از قبیل خوب بود و قشنگ بود داده بودند منتظر عواقب کار خود باشند.
-
تناوب
جمعه 18 آذرماه سال 1384 10:31
خشونت، خشن، پول، قدرت، زندگی، زندگی، زندگی، من، عشق، فریاد، نفرت، اسلام، قرآن، خستگی، فریاد، نه، من، نمی تونم، تفاهم، تقدیر، پول، سیکل، سی پی یو، تنفر، سیستم عامل، درصد، کنکور، فوق لیسانس، پول، من، عشق، خشونت، شکنجه، سکس، تقوی، امام، ایران، صنم، ورق، فال، درد، کیبرد، هیچگاه، زوربا، کامنت، زندگی، سنگ قبر، وبلاگ، قمیشی،...
-
سوز و ساز
شنبه 12 آذرماه سال 1384 13:30
می گریم و می خندم ، دیوانه چنین باید می سوزم و می سازم، پروانه چنین باید می کوبم و می رقصم، می نالم و می خوانم در بزم جهان شور ِ ، مستانه چنین باید من این همه شیدایی، دارم ز لب جامی در دست تو ای ساقی، پیمانه چنین باید خلقم ز پی افتادند، تا مست بگیرندم در صحبت بی عقلان، فرزانه چنین باید یکسو بردم عارف، یکسو کشدم عامی...
-
بدون شرح
شنبه 5 آذرماه سال 1384 10:50
-
زندگی
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1384 21:43
زندگی یه جور جنگ و جدل همیشگی هست با خودمون و اطرافیانمون. و مثل هر جنگی یه دستاوردی داره! گاهی آدم بعد ازجنگ پیروز از میدون به در میاد و گاهی شکست میخوره. ولی هیچ وقت آدم دست خالی از این نبرد خارج نمیشه. حتی هنگامی هم که شکست میخوریم، دستاوردمون مشخصه و اون چیزی نیست جز تجربه. حاصل من از زندگی همیشه تجربه بوده. ولی...
-
عکس
دوشنبه 30 آبانماه سال 1384 20:18
-
تولدم مبارک
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1384 00:03
دیروز تولدم بود. چقدر همه تحویل گرفتند. تولدم مبارک!!!
-
تصویر یک دوست
چهارشنبه 25 آبانماه سال 1384 21:01
کسی میدونه این تصویر کیه؟ به نظر من که خیلی قشنگه
-
خوب و بد
چهارشنبه 25 آبانماه سال 1384 00:52
از نصایح کامبیز فی المقالات شیخ زوربا: اندر باب خوب بد باید گفت که بد وجود ندارد و تنها خوب داریم و عالی!!!
-
حور عین
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1384 14:49
گویند بهشت و حور و کوثر باشد جوی می و شیر و شهد و شکر باشد پرکن قدح و باده و بر دستم نه نقدی ز هزار نسیه خوشتر باشد حکیم عمر خیام ----------------------------- اندر بیانات شیخ ما کانار: ... روزی با شیوخ در حال تفرج بودیم که دوستی مهدی نام به جمع ما در آمد و اندر باب فواید نماز و دعا و طاعات خداوند سخنها راند و اینکه...
-
بدون سانسور
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1384 11:10
میدونی چیه اینم بدون سانسورم واسه اونا که فکر میکنند تو وبلاگ باید چیزای سانسور نشده نوشت. میدونی دختر عمو! دیگه خسته شدم شاید فکر کنی خیلی زرنگی یا من خیلی احمقم ولی خیلی وقتا خیلی چیزا اون جور که آدم فکر میکنه نیست. آره دختر عمو یه روز واسه اینکه امتحانم کنی تل زدی و از ۱۰۰۰ تا در حرف زدی به رو خودم نیاوردم. ولی فکر...
-
مسابقات فرمول یک
سهشنبه 17 آبانماه سال 1384 23:11
سال ۲۰۰۵ که تیم McLaren Mercedes با ۱۸۲ امتیاز بعد از Renault با ۱۹۱ امتیاز ایستاد. ببینیم امسال بچه های مرسدس چی کار میکنند!
-
The 2006 calendar in full
دوشنبه 16 آبانماه سال 1384 13:08
Bahrain 12 March Malaysia 19 March Australia 2 April San Marino 23 April Europe 7 May Spain 14 May Monaco 28 May Great Britain 11 June Canada 25 June United States 2 July France 16 July Germany 30 July Hungary 6 August Turkey 27 August Italy 10 September Belgium 17 September Japan 1 October China 8 October Brazil* 22...
-
تشکر از بلاگ اسکای
جمعه 13 آبانماه سال 1384 17:01
همیشه اعتقاد داشتم که بلاگ اسکای بهترین سیستم وبلاگ رو ارائه میکنه. حتی قبل از اینکه بلاگ اسکای بیاد هم از پرشین بلاگ خوشم نمیومد و از BlogSpot استفاده میکردم. هرچند که بلاگ اسکای خدماتی مثل وبلاگ گروهی رو ارائه نمی کرد ولی من خیلی ازش لذت میبردم. به تمامی دوستان در بلاگ اسکای تبریک میگم و ازشون تشکر میکنم.
-
عید سعید فطر مبارک.
جمعه 13 آبانماه سال 1384 00:50
آرزوی قبولی عبادات و روزه های همگی عزیزان از درگاه باری تعالی
-
تفکرات سه بعدی
جمعه 13 آبانماه سال 1384 00:48
نام: زوربا نام خانوادگی: بی مفهوم محل تولد: ایران جرم: تفکر لاقید و شرط محکومیت: تحمل نگاه های دیگران مدت محکومیت : 22 سانتیمتر ...
-
گلبرگ
شنبه 7 آبانماه سال 1384 16:01
این شعر قشنگ رو یکی از دوستام به اسم گلبرگ فرستاده منم گذاشتمش تو وبلاگ تا شما نظراتتون رو واسم بفرستید. شب است و سکوت و تنهایى و عشق دلم گرفته دلم آنقدر گرفته که تنهایى بدجورى عذابم مى دهد دلم مى خواهد بنویسم از خودم از تو از سکوت از عشق احساس مى کنم چهارده سال از دورى من و تو گذشته است دلم چقدر برایت تنگ شده براى...