در خاطرم همی هست که با دوستان قصد کردندی تا نشستندی کمی و کمی با هم خوش گزراندی.
ولیکن چون موقعیت مهیا نشدندی مجلس نیز مهیا نشد. پس همه عبا برگرفتیم و قصد منزل نمودندی. ودوستان هی در راه گفتندی که چرا نوح همی بد قول باشد.
امروز بسیار تفکر کردم. و به ملاطفت افتادم که این نوح مردیست بسیار خوش قول. حتما اورا مشکلی در افتاده. در همین احوالات بودم که هدهد الکترونیکم (موبایل) شروع به سرو صدا نمود. بگفتم کیستی؟
صدا : سلام من نوح هستم.
- سلام ! چرا دیروز مارا منتظر گذاشتندندی.
= راستش از خدا که پنهان نیست از تو هم چه پنهان عحیب موقعیتی بر من افتاد. که چاره نداشتم جز اجرا.
- خوب تعریف کن.
=راستش از شرکت معظم پیام رسانی و هدهدان (موبایل و تلفن) تماس نمودندی که چه نشسته ای که دشمنان فوج فوج آمده اند برای تسخیر این مرز و بوم
حوصلم نمیشه بنویسم
چقدر قشنگ نوشتی خیلی دوستشون دارم